راهکارهای برندینگ
در کتاب «جهان غیرمنتظره» طبیعتگرا، لورن آیسلی، به نوعی عنکبوتهای جنگلی و نحوه تاربافی چسبنده و بهرهمندی از احساساتشان اشاره کرده است. با توجه به مثال مطرح در آن کتاب، برنامهریزان برند نیاز دارند راههایی برای بسط دید و نقطهنظرشان ماورای چشمان و گوشها (استعاره از احساسات معمول) پیدا کنند.
مانند عنکبوتها، برنامهریزان برند درست در میان یک مجموعه تار پیچیده و درآشفته واقع شدهاند که میبینند، تماشا میکنند و انتظار میکشند.
10 اصل راهنما برای برندسازی اثربخش
در مرکز برندسازی، جستجوی راهکارهای فوقالعاده جهت برقراری ارتباط با مشتریان فعلی یا نهایی انجام میشود.
موفقیت در برقراری ارتباط با مصرفکنندگان و ایجاد برندهای قدرتمند و مرتبط نیازمند جهتگیری مصرفکننده نهایی درخصوص چگونگی حل مشکلات از سوی شما و پرسیدن سوالات مناسب است.
برنامهریز برند نیاز دارد تا به مدافع مصرفکننده بدل شود و چشمانداز مصرفکننده را در ارزیابی تمام جنبههای عملکرد برند درنظربگیرد.
در ادامه با ده اصل مفید و اثباتشده از سوی مدیران برند نایک، استارباکس و انبیاس اینترتینمنت در روند برنامهریزی برند آشنا خواهید شد.
- تحلیلگر باشید.
باید سالانه نقاط قوت و ضعف کسبوکارتان را درخصوص چگونگی شیوه اجرای روند بازاریابی به دقت و موشکافانه تجزیهوتحلیل کنید.
آیا موفق عمل کرده است؟ آیا شکست خورده است؟ چه چیزهایی باید تغییر کنند؟
اغلب فرضیاتی پنهان اما عملی درباره شیوه انجام کارهای مختلف وجود دارد.
آیا فرضیات پنهان حائز اهمیت خودشان را نشان میدهند و تحت موشکافی قرار میگیرند؟
آیا ما بیشتر نگران کارآمدی هستیم یا اثربخشی؟
منشاء تهدیدها کجاست؟
آیا سناریوهای واقعگرایانهای آن نیرو را در مرکز نیروهای تغییردهنده مدل کسبوکار و اثربخشی بازاریابی ما جای داده است؟
- حواسجمع باشید.
مزیت نهفته احساسی در این بخش چیست؟
آیا در فعالیتهایمان موفق شدهایم به آن نزدیک شویم؟
آیا واقعاً لحظه مصرف یک محصول/خدمت را درک کردهایم، همان لحظهای که حس رضایت از محصول/خدمت دریافتی برانگیخته می شود.
چه موقعیتها، شرایط، حالت و احساساتی واقعاً این مزیت نهفته را تعریف میکنند؟
نسبت به آمار و اطلاعات دقیق شرایط رویاییتان، حواسجمع باشید.
این موارد میتوانند نقطهنظرهای منحصربهفردی از برند را برای انتقال بهتر با مزیت نهفته احساسی پیشنهاد دهند.
- کنجکاو باشید.
چطور میتوانیم به شکل مطلوبتری ارزش پیشنهادیمان را اصلاح کنیم؟
چگونه میتوانیم تصویر ذهنی/پرسونای برندمان را ارتقا دهیم؟
چگونه میتوانیم همهمه ایجاد کنیم؟
چطور میتوانیم به مزیت نهفته دست پیدا کنیم؟
برای داشتن تبلیغات نوآور و خلاق در حوزه فعالیت ما چه الزاماتی وجود دارد؟
در بین دستهبندیهای دیگر چطور؟
کدام رویکردهای موقعیتیابی گذشته ناموفق عمل کردهاند؟
آیا از این اقدامات گذشته، آمار و اطلاعات دقیقی وجود دارد که بتوان آن را در وضعیت امروز، مجدداً تفسیر کرد؟
- مشاهدهگر باشید.
آیا رقبایی در گروههای رقیب وجود دارند که از موقعیت بهتری نسبت به ما برخودار باشند؟
ما برای چه کسانی جذابیت داریم؟
این گروههای مصرفکننده برند ما را چگونه تعریف میکنند؟
آیا همکاران ما میتوانند به بهترین نحو در حوزه فعالیت خودشان برند ما را هم در معرض نمایش مصرفکنندگان قرار دهند؟
آیا داستانپردازی ما امروزی و متناسب با سلایق مصرفکنندگان است؟
دیدگاههای ما با دیدگاههای افرادی که قصد داریم به آنها دست پیدا کنیم، تا چه حد تفاوت دارد؟
- انسانی رفتار کنید.
تمام برندهای تاثیرگذار روی تصویر ذهنیشان از برند کار میکنند. آیا ما یک وجهه انسانی را به نمایش میگذاریم؟
آیا ما در چشم آنها شهروند خوبی تلقی میشویم؟
آیا شرکتی هستیم که به دیگران اهمیت میدهد؟
آیا برند ما آگاه و مطلع به نظر میرسد؟
آیا صفات انسانی صمیمانه و نقاط ارتباطی در داستان ما وجود دارد؟
برای اینکه برند شما بیش از همیشه دارای شخصیت انسانی باشد نیاز دارد که ارتباط میان برند و مشتری تقویت شود.
آیا ما در پیامرسانیمان، به فروش منافع کاربردی، منافع احساسی، ارزش یا شخصیت مشغولیم؟
کدامیک از شیوه های جایگاه سازی از منظر مصرفکننده چشمگیر، اثرگذار و مرتبط است؟
- خیال پرداز باشید.
ایجاد یک چشمانداز برند نیازمند این است که فراتر از منطق، گاهی اوقات به قدرت تصورات و تخیلاتمان رجوع کنیم. تیمهای خلاق نیاز آینده را آزادانه با پرشهای خیالانگیز همراه میکنند.
ماهیت این نوع از خلاقیت در این است که ارتباطات جدیدی را بین چیزهایی ببینیم و تشخیص دهیم که هیچ رابطه شفاف ازپیشموجودی ندارند.
جهت تعمیم یا عمومیت دادن به مفهوم برند راههای نگاه کردن و فکر کردن درباره فرصتها و شیوه های جدید برندسازی را باید گسترش داد.
در مراحل اولیه، کارگاههای ایدهپردازی میتوانند بسیار مفید واقع شوند.
قوانین ویژهای نیز برای دریافت بهترین نتایج از کارگاههای ایدهپردازی وجود دارد.
قوانینی مانند: خارج از محوطه شرکت قرار گذاشتن، خوشگذراندن، مانند کودک فکر کردن، با قوانین قدیمی کنار آمدن، گروه را کوچک نگاه داشتن، از طیفی از متفکران خلاق دعوت کردن، استفاده از اقدامات خلاقانه و محرکهای از پیشبرنامهریزیشده برای ایجاد ایدههای فراوان و عدم سرکوب ایدهها در طول روند ایدهپردازی.
در ادامه باید ایدههایی که توان اجرایی دارند را جدا کنید و روی آنها وقت بگذارنید. باید آنها را از یک فیلتر توسعه کسبوکاری جدید عبور دهید.
فراهم کردن زمینه برای کارگاههای ایدهپردازی مفهومی فوقالعاده، هنر میخواهد. هنر را یاد بگیرید، پویاییهای گروهی فوقالعاده خلق کنید… و ذهنتان را حسابی قلقلک دهید.
اگر واقعاً ایدههای خوبی دریافت نکردید، از متخصصان ایدهپردازی بهره بگیرید. کشف کنید که چطور میتوان به برندتان معنا افزود.
چه نوع داستانها، تصاویر و افسانههایی، به تاریخچه برند شما، فصلی جدید را اضافه میکنند؟
کدام انواع محصولات و خدمات جدید با ماهیت برند ارتباط میگیرند؟
آیا ارائه برند شما را میتوان برای پیشروی به سوی سطح بعدی ارتقا داد؟
روش هایی که میتوانند برای ارزش درکشده محصولاتتان کیفیت بیفزایند را جستجو کنید.
تصور کنید که چطور میتوان به شکل بهتری با خردهفرهنگها یا فعالیتهای مصرفکننده ارتباط بهتری برقرار کرد.
- به دنبال احتمالات یکپارچهسازی باشید.
آیا ارتباطات را میتوان در راستای ارزش ویژه برند، ارزش ویژه سلبریتی و مضامین موقعیتیابی برند اصلاح کرد؟
چه راههای خلاقانهای جهت گسترش فعالیت برندینگ شرکت همراه با برندهای مشترک یا شرکای خلاق وجود دارد؟
- داستانپرداز باشید.
برنامهریزان برند در بالاترین سطح نگران موفقیت داستانپردازیشان هستند. آیا رویکرد ما نسبت به داستانپردازی، نوآور و خلاقانه است؟
چطور میتوانیم داستانهایمان را گیرا، مرتبط و چشمگیر کنیم طوری که آنها به ایجاد همبستگی بهتر برند به ما کمک کنند؟
- واقعگرا باشید.
برندها یا محصولات باید به محور اصلی چگونگی زندگی مصرفکنندگان بدل شوند. بااینحال، این فرضیه اغلب در پروژههای پژوهش مصرفکننده که در آن مجموعه محدودی از گزینهها برای اکتشاف و تایید ارائه میشود، ایجاد میگردد.
مضمون واقعگرایانه برای درک درگیری مصرفکننده و علاقمندیاش به یک دستهبندی خاص، پیشنیازی است برای یک برنامهریزی برند اثربخش.
- صبور باشید.
جابجایی تصویر ذهنی از برند در بسیاری از دستهبندیهای دیگر، ماهیتاً میتواند روندی آهسته داشته باشد – سالها اندازهگیری دقیق احساسات جاری به سوی یک برند، زمان میبرد.
یک جریان مداوم از تبلیغات نوآور و خلاقانه میتواند تغییر در احساسات را تسریع کند، اگر پای ایجاد همهمه فرهنگی در میان باشد، آنگاه معیارهای همبستگی و تصویر ذهنی میتوانند ماهها یا سهماهههای دیگر به طول بینجامند.
اگر اطلاعات واقعی که برند را به مصرفکننده متصل میسازد، منحصربهفرد، مطلوب و قدرتمند باشد و محرک ارتباطات، آنگاه اصلاحات پرسرعتی را میتوان در توان برند انتظار داشت.
پایش توان یک برند با توصیفگرهای تصویر ذهنی از برند، بهترین راه برای رهگیری اقدامات موقعیتیابی برند در گذر زمان محسوب میشود.
قصد معرفی برند خود به مشتریانتان را دارید؟ تجربه موفقی در این زمینه داشته اید؟
بدون دیدگاه